۱۷ روز دیگه سالگرد ازدواج ماست!! حمید سرشب میگفت چقدر سریع گذشت این دوسال انگار دیروز بود! راست میگه. مخصوصا این یکسال که خیلی زود گذشت. حمید تو ماشین گفت برای سالگرد ازدواج یکی از هتل های شهر رو رزرو کرده. پارسال روزی که محرم شدیم مامان بابام اتاق ۴۳۸ هتل هما ۲ رو گرفتن. وای خدا چقدر استرس داشتم اونروز. چون میدونستم قراره رابطه جنسی داشته باشیم. عین چی استرس داشتم ک خجالت میکشیدم. دهنم هم اونشب سرویس شد ولی هنوز که هنوزه یکی از بهترین شب های عمرمونه. حس و حالش واقعا باحال بود. حمید میگه هیچ احدی تو دور و بری های من شب اول رابطه نداشت که ما داشتیم عزیزممم ما یکسال هم دوست بودیم اونا نبودن!! حالا سرشب که حمید گفت مثل پارسال بریم تو یکی از اتاقای یک هتل دوباره استرسی شدم بعد تو دلم میخندیدم به خودم میگفتم خره مگه بار اولته میخوای رابطه داشته باشی؟ اوسکوووووول یه آن خجالتی شدم 

کنکور هم که ۲۲ روز دیگه س

به قدری استرس دارم که دو روزه دقیقا دو روزه از استرس قلبم تیر میکشه و نمیتونم درست نفس بکشم. انگار یه نفر داره قلبمو سوزن سوزن میکنه

حال درست حسابی ندارم. دلم میخواد از استرس خودمو بکشم هیچ کس هم منو متوجه نمیشه که زیر بار چه استرسی هستم. ولی حمیدرضا خیلی درکم میکنه این چند روزه . خیلی خیلی دلم میخواد زودتر کنکور تموم شه تا بتونم جبران ‌کنم این روزا رو براش دوست دارم عزیزم.


الان من ناراحتم چون استرس دارم وحشتناک این چند روزه کلا همش آهنگ غمگین گوش میدم به خاطر کنکور. البته به خاطر شرایط سیل و زله و ایناها هم هست که تمام کشور رو گرفته.

اگه میدونستم همچین آبی قراره بیاد یه کشتی از قبلش می ساختم حداقل شایدم خدا حال نکرده دکمه Delete All رو واسه همه ایرانیا زده. من که همش دارم میگم ما تو خود جهنم زندگی میکنیم هیچ کس باور نمیکنه. بفرما. منتها چون آب زیاده آتیشش خاموش شده. باز از دوماه دیگه تابستون شروع شه باز روشن میشه. 

خدایاااااا رحم کنننننن درسته ما ایرانیا روز به روز بدبخت بیچاره تر میشیم ولی ما هم آدمیم به قرآن :((((((


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

H.D سخن سرا پایا رسا ebrahim mirzazadeh دبستان خیرین فرهنگیان فارسان کولاک هنرهای شخصی کانون فرهنگی هنری مسجد حضرت سلمان فارسی ره - شهرضا افروز رایانه