زندگی عادلانه نیست

من افتادم تو یکی از ترسناک ترین کشور و تو ترسناک ترین دوران تاریخ این کشور. دیدن عکس های قبل انقلاب  شنیدن رفاه مردم تو اون زمان برام قابل تصور نیست. درک من برای اینکه کسی سگ دو نزنه واسه زندگیش و بازم آخر ماه نرخ تورم بالاتر از قدش باشه نیست.نمیدونم آزادی آزادی ای که کشور های دیگه ازش دم میزنن چه مزه ای داره و نمیتونم جز بگیر و ببند این روز ها چیزی جز این رو تصور کنم وقتی اسم آزادی رو میشنوم. حق انتخاب رو فقط وقتی میخوابم دارم که چه خوابی ببینم. عادت کردم بزنن تو سرم و هر غلطی دلشون میخواد باهام بکنن بعدشم بگن خفه شو عوضش امنیت داری

به جاش اونور دنیا مثل من ایرانی، سگ جون نیستن یه شکست عشقی کافیه که از زندگی بیزار بشن. از شدت خوشبختی خوشی میزنه زیر دلشون و خودکشی میکنن چون پوستشون مثل ما کلفت نیست از بس هر روز مردن و زنده شدن. تا تقی به توقی میخوره سریع افسرده میشن و تحت مداوا قرار میگیرن و مثل ما از سیاه ترین اتفاق ها یگ روزنه سفید پیدا نمیکنن تا ازش جوک بسازن بلکه خنده رو لب ها بیاد و بخندن.

کاش فقط ۶۰ سال زودتر به دنیا اومده بودم اونوقت موقع انقلاب خودم زودتر خودمو میکشتم تا لین روز هارو نبینم.

ننگ بر من که تو این کشور زندگی میکنم و به دنیا اومدم. 

ننگ بر من که مردن این همه هم وطن و بدبختی ها رو میبینم بازم به فکر ادامه زندگی ام.

دلم میخواد اون دنیایی نباشه. دلم میخواد بعد مردنم همه چیز پوچ باشه تا حداقل بعد مرگم در آرامش باشم

ولی گویا اون دنیا برنامه آویزون شدن از جهنم به خاطر اهنگ گوش دادن و رقصیدن و مو بیرون انداختن و مومن نبودن داریم

 خب خداروشکر


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رشته ی حقوق Utrolig fotballplattform شرکت خدماتي تاسيساتي صدای مشاور تحصیلی ALTIN POOSH که سهم من بشود ؛ یک نگاه سرسری ات HD Downloads حضور و غیاب Savannah جاده ای با تابلو های صورتی